یادداشت های یک طلبه

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۲ ب.ظ

قسمت یازدهم مستند زیبای حیفا

حیفا-11

⛔️ تامار تو توی اون خونه چیکار میکنی؟ اصلا خونه کیه؟ نباید بدونم تو کجا میری و با کی هستی و چیکار میکنی؟

⭕️ من اینجا کار میکنم دیوید.

⛔️ اصلا به کلاست نمیاد!! نگو رخت و لباس مردم را میشوری و غذا میپزی که باور نمیکنم. دقیقا چیکار میکنی تامار جان؟!

⭕️ نه بابا... من که حوصله غذا پختن واسه خودمم ندارم چه برسه به مردم! من ناقل هستم. یه چیزی شبیه یک پستچی!

⛔️ بیشتر توضیح بده! از سرگردونی نجاتم بده تامار!

⭕️ من مامور دریافت و انتقال اسپرم های دو سه نفر از کله گنده ها به یک موسسه تحقیقاتی هستم. برای این کار هم پول خوبی میدهند و هم بیمه عمر دارم و هم قرار نیست آسیبی به من برسه(‼️‼️)

⛔️ جالبه. اونوقت چطور اسپرم های اونا را دریافت و منتقل میکنی❓‼️ اصلا مگه میشه❓‼️

⭕️ اره. خیلی راحت. باهاشون همبستر میشم. این دو سه نفر از اعضای بلند پایه یک شرکت گنده هستند که حق ندارند با هر کسی همبستر بشوند و هرجور خواستند و بدون در نظر گرفتن ضوابط لازم اون شرکت، کیف کنند‼️ اونا فقط میتونند از آلبوم زنانی که اون شرکت بهشون نشون میده، انتخاب کنند و لذت ببرند! این دو سه نفر هم من را انتخاب کردند. منم از نوجوانی واسه این کار تعلیم دیدم و بلدم چیکار کنم که نه به اینها بد بگذره و نه اون شرکت ناراضی باشه!

⛔️ مگه اونا کین که اینقدر محدودیت دارند؟ حالا چرا باید اسپرم های اونا به شرکتشون منتقل بشه❓‼️

⭕️ محدودیت که نه! بلکه به نوعی احترام به موقعیت و شخصیتشون محسوب میشه. اونها نباید به زنان ولگرد و فاحشه های معمولی نزدیک بشن. و در عین حال آنها یا فرصت تشکیل خانواده ندارند و یا اجازه اش را بهشون ندادند‼️ حتی موسسه واسه اسپرم های اونها برنامه داره از بس قیمتی هستند و نباید اسپرمشون به بدن هر کسی وارد بشه‼️

✔️ [البته با تحقیقات ما به این نتیجه رسیدیم که این رویه به نام «امنیت پُست مدرن» معروف بوده و مقامات درجه یک و دوی اسرائیلی و روسی و آمریکایی و دیگر کشورهای مشخص دنیا تحت چنین ملاحظات امنیتی هستند.]

⛔️ اون موسسه با اون اسپرم ها چیکار میکنه؟ چه به دردش میخوره؟

⭕️ نمیدونم. به دردم نمیخوره که بخوام کنجکاوی کنم. من از کودکی یاد گرفتم که کنجکاو و یا حسود نباشم. چون این دو صفت از صفات لوسی هست که فقط موقعیت یک زن یا دختر را به خطر میندازه اما خودش فکر میکنه که لابد داره با ارضای این صفات سر از همه جا در میاره! به دردم نمیخوره از اونجا سر در بیارم.

⛔️ ینی حتی حدس هم نمیزنی که چه به دردشون میخوره❓ چون تازه میشنوم دوس دارم بدونم‼️

⭕️ حدس که چرا! اون اسپرم ها را واسه تربیت و ارتقا و اصلاح نژاد مدّنظرشون استفاده میکنند. اگر هم به دردشون نخورد، اسپرم ها را نابود میکنند تا اطلاعات بدنی و مزاجی و ژنتیکی مامورانشون توسط جاسوسان زبده دستگاه های اطلاعاتی کشف و ضبط نشود.
عجب! درباره پوتین و سران روس شنیده بودم که حتی ادرار و مدفوعشان را هم پس از مسافرت ها به کشورهای دیگر، با خودشان میبرند. اما دیگه فکر دریافت و انتقال اسپرم نمیکردم‼️

⭕️ اره دوست من! دنیا پیچیده تر از این حرفهاست!

⛔️وراستی تامار! چشمات و موهات چقدر چشم نوازه! یه رنگ قهوه ای خاصی داره که عسلی نیست، قهوه ای هم نیست. همچنین موهای خرماییت! جنس تو چیه دختر❓‼️

⭕️ تو خیلی زیرکی دیوید! من و سه تا خواهرام دارای چشم و ابرو و موهای همسان هستیم.

⛔️ ینی همولوگید؟

⭕️ حالا نه اونجوری!

⛔️ تا حالا از خواهرات حرفی نزده بودی‼️

⭕️ اره. یادش به خیر! آخرین باری که در چهارسال قبل همدیگر را دیدیم، خیلی واسه خودمون هم جالب بود. چون تیپ قهوه ای کم رنگ چشم و ابرو و موهامون یه طرف! لباس open brows چهارتاییمون هم یه طرف! کاش اونجا بودی دیوید! خیلی چشمگیر شده بودیم. همه ما را به هم نشون میدادند. چون ما مثل محصولات یکسان یک کارخانه بودیم‼️

⛔️ چه جالب! من را با خواهرات آشنا میکنی؟

⭕️ به دردت نمیخوره! کما اینکه به درد منم نخوردند و من هم به درد اونا نخوردم. ما خیلی از هم دوریم. خیلی...

⛔️ چرا باید کسی از خواهراش دور باشه؟! راستی اسمشون چیه؟

⭕️ ما چهار نفریم: تامار.. ماری... میتار... حیفا‼️‼️
ادامه دارد
کانال دلنوشته های یک طلبه




نوشته شده توسط محمد مهدی AB
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قسمت یازدهم مستند زیبای حیفا

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۲ ب.ظ

حیفا-11

⛔️ تامار تو توی اون خونه چیکار میکنی؟ اصلا خونه کیه؟ نباید بدونم تو کجا میری و با کی هستی و چیکار میکنی؟

⭕️ من اینجا کار میکنم دیوید.

⛔️ اصلا به کلاست نمیاد!! نگو رخت و لباس مردم را میشوری و غذا میپزی که باور نمیکنم. دقیقا چیکار میکنی تامار جان؟!

⭕️ نه بابا... من که حوصله غذا پختن واسه خودمم ندارم چه برسه به مردم! من ناقل هستم. یه چیزی شبیه یک پستچی!

⛔️ بیشتر توضیح بده! از سرگردونی نجاتم بده تامار!

⭕️ من مامور دریافت و انتقال اسپرم های دو سه نفر از کله گنده ها به یک موسسه تحقیقاتی هستم. برای این کار هم پول خوبی میدهند و هم بیمه عمر دارم و هم قرار نیست آسیبی به من برسه(‼️‼️)

⛔️ جالبه. اونوقت چطور اسپرم های اونا را دریافت و منتقل میکنی❓‼️ اصلا مگه میشه❓‼️

⭕️ اره. خیلی راحت. باهاشون همبستر میشم. این دو سه نفر از اعضای بلند پایه یک شرکت گنده هستند که حق ندارند با هر کسی همبستر بشوند و هرجور خواستند و بدون در نظر گرفتن ضوابط لازم اون شرکت، کیف کنند‼️ اونا فقط میتونند از آلبوم زنانی که اون شرکت بهشون نشون میده، انتخاب کنند و لذت ببرند! این دو سه نفر هم من را انتخاب کردند. منم از نوجوانی واسه این کار تعلیم دیدم و بلدم چیکار کنم که نه به اینها بد بگذره و نه اون شرکت ناراضی باشه!

⛔️ مگه اونا کین که اینقدر محدودیت دارند؟ حالا چرا باید اسپرم های اونا به شرکتشون منتقل بشه❓‼️

⭕️ محدودیت که نه! بلکه به نوعی احترام به موقعیت و شخصیتشون محسوب میشه. اونها نباید به زنان ولگرد و فاحشه های معمولی نزدیک بشن. و در عین حال آنها یا فرصت تشکیل خانواده ندارند و یا اجازه اش را بهشون ندادند‼️ حتی موسسه واسه اسپرم های اونها برنامه داره از بس قیمتی هستند و نباید اسپرمشون به بدن هر کسی وارد بشه‼️

✔️ [البته با تحقیقات ما به این نتیجه رسیدیم که این رویه به نام «امنیت پُست مدرن» معروف بوده و مقامات درجه یک و دوی اسرائیلی و روسی و آمریکایی و دیگر کشورهای مشخص دنیا تحت چنین ملاحظات امنیتی هستند.]

⛔️ اون موسسه با اون اسپرم ها چیکار میکنه؟ چه به دردش میخوره؟

⭕️ نمیدونم. به دردم نمیخوره که بخوام کنجکاوی کنم. من از کودکی یاد گرفتم که کنجکاو و یا حسود نباشم. چون این دو صفت از صفات لوسی هست که فقط موقعیت یک زن یا دختر را به خطر میندازه اما خودش فکر میکنه که لابد داره با ارضای این صفات سر از همه جا در میاره! به دردم نمیخوره از اونجا سر در بیارم.

⛔️ ینی حتی حدس هم نمیزنی که چه به دردشون میخوره❓ چون تازه میشنوم دوس دارم بدونم‼️

⭕️ حدس که چرا! اون اسپرم ها را واسه تربیت و ارتقا و اصلاح نژاد مدّنظرشون استفاده میکنند. اگر هم به دردشون نخورد، اسپرم ها را نابود میکنند تا اطلاعات بدنی و مزاجی و ژنتیکی مامورانشون توسط جاسوسان زبده دستگاه های اطلاعاتی کشف و ضبط نشود.
عجب! درباره پوتین و سران روس شنیده بودم که حتی ادرار و مدفوعشان را هم پس از مسافرت ها به کشورهای دیگر، با خودشان میبرند. اما دیگه فکر دریافت و انتقال اسپرم نمیکردم‼️

⭕️ اره دوست من! دنیا پیچیده تر از این حرفهاست!

⛔️وراستی تامار! چشمات و موهات چقدر چشم نوازه! یه رنگ قهوه ای خاصی داره که عسلی نیست، قهوه ای هم نیست. همچنین موهای خرماییت! جنس تو چیه دختر❓‼️

⭕️ تو خیلی زیرکی دیوید! من و سه تا خواهرام دارای چشم و ابرو و موهای همسان هستیم.

⛔️ ینی همولوگید؟

⭕️ حالا نه اونجوری!

⛔️ تا حالا از خواهرات حرفی نزده بودی‼️

⭕️ اره. یادش به خیر! آخرین باری که در چهارسال قبل همدیگر را دیدیم، خیلی واسه خودمون هم جالب بود. چون تیپ قهوه ای کم رنگ چشم و ابرو و موهامون یه طرف! لباس open brows چهارتاییمون هم یه طرف! کاش اونجا بودی دیوید! خیلی چشمگیر شده بودیم. همه ما را به هم نشون میدادند. چون ما مثل محصولات یکسان یک کارخانه بودیم‼️

⛔️ چه جالب! من را با خواهرات آشنا میکنی؟

⭕️ به دردت نمیخوره! کما اینکه به درد منم نخوردند و من هم به درد اونا نخوردم. ما خیلی از هم دوریم. خیلی...

⛔️ چرا باید کسی از خواهراش دور باشه؟! راستی اسمشون چیه؟

⭕️ ما چهار نفریم: تامار.. ماری... میتار... حیفا‼️‼️
ادامه دارد
کانال دلنوشته های یک طلبه


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۳
محمد مهدی AB

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی