۱ مطلب با موضوع «مستند حیفا :: قسمت ششم» ثبت شده است



«حیفا-6»

⛔️غرب بغداد... زندان ابوغریب⛔️

⚫️ احمد المنصوری (کارشناس عراقی در حوزه سیاسی) : زندان ابوغریب بد نام ترین زندان عراق (و حتی بدنام ترین زندان خاورمیانه) است که در 32 کیلومتری غرب بغداد قرار دارد.

 این زندان ابتدا به خاطر جنایات صدام حسین و رژیم بعث عراق در شکنجه و اعدام مخالفان بخصوص شیعیان به شهرت بین‌المللی رسید.

 در سال 2004 میلادی و پس از اشغال عراق توسط ایالات متحده آمریکا، با انتشار تصاویری از زندان ابوغریب در برنامه شصت دقیقه شبکه تلویزیونی سی‌بی‌اس آمریکا و مقاله‌ای در مجله آمریکایی نیویورکر به قلم سیمور هرش در مورد شکنجه و آزار زندانیان عراقی توسط نظامیان آمریکایی در زندان ابوغریب، مورد توجه بین‌المللی و انتقادات فراوانی از وزارت دفاع آمریکا بخصوص وزیر وقت دفاع ایالات متحده آمریکا، دونالد رامسفلد قرار گرفت. انواع شکنجه های روحی و جسمی، اعدام های گروهی هفتگی، تجاوزات بی حد و حساب و... از برنامه های مرسوم و معمول ابوغریب به حساب می آمد.

☑️ [از اینجا به بعد، مستندات این مجموعه، توسط گروه ها و افراد مختلفی که یا زندانی بوده اند یا زندان بان، به تدریج و در طول 8 سال تهیه شده که با تهیه و گردآوری دشوار آن مستندات، در این مجموعه تقدیم میکنم]

🔴 نائف ابو رحیم 55 ساله اهل الرمادی (یکی از کسانی که حفصه بی هوش را تحویل گرفت و قرار شد که با چند نفر دیگر، او را به درون زندان ابوغریب ببرند) : من و سه نفر دیگر مامور شدیم که دختری بی هوش و تقریبا لاغر اندام را به بند زنان ببریم. با اینکه اون بی هوش بود، کسانی که اون را آورده بودند بهش فحش های رکیک میدادند و به اون دختر بی هوش، باز هم لگد و مشت میزدند... ظاهرا دل پُری از اون داشتند چون ظاهر اون چند مرد خیلی داغون بود و لباسشون هم خونی و زخمی بود.

🔵 «سیف محمد معارج» رئیس زندان ابوغریب: نمیدونستم با اون چیکار کنم؟ اون مهم ترین ماموریت سالهای خدمت من از زمان صدام حسین تا قبل از فرارم به قاهره بود. فقط به من گفته بودند خیلی عادی برخورد کن و بقیه اش را به خود حفصه بسپار که کارش را خوب بلده! منم طبق معمول، دستور دادم که بعد از اینکه به هوش اومد اما هنوز نیمه هوش بود، پاهاش را بگیرند و از جلوی بند عمومی مردان که انواع و خلاصه ای از فشارها و شکنجه ها را به نمایش میذاشت روی زمین بکشونند و عبور بدهند.

😡 چشمهای نیمه باز حفصه با این صحنه ها باید مواجه میشد. باید میدید که زندانیان را به دراز کشیدن بر روی زمین و پریدن و جهیدن نظامیان آمریکایی با پوتین‌هایشان از روی بدن برهنه آنها وادار کرده ایم.

 باید از جلوی اتاقی میگذشت که زندانیان برهنه هستند و آمریکایی ها در حال گرفتن عکس از زندانیان زن و مرد هستند.

او باید مثل همه در تقسیم زندانیان به چندین گروه و واداشتن آنها به انجام امور جنسی شرکت میکرد.او حتی باید تجربه واداشتن زندانیان به قرار گرفتن روی یکدیگر و تشکیل تپه‌ای از پیکرهای برهنه و عریان زندانیان به شکلی بسیار توهین‌آمیز را تجربه میکرد.

در بندی انداختمش که زندانیان مرد را وادار کرده بودیم به تن کردن لباس‌های زیر زنانه یا گذاشتن آنها برسر! و در همین حال، سیم‌های برق به بدن‌های برهنه زندانیان یا قسمت‌های حساس بدنشون را متصل میکردیم و آمریکایی ها از تکان‌های ناشی از برق گرفتگی در زندانیان لذت میبردند.

💀 حفصه هم درد میکشید اما گریه نمیکرد!! التماس نمیکرد! همین من را عصبی میکرد. از طرفی گفته بودند بهش توجه نکن و اجازه بده خودش به روش خودش عمل کنه و از طرفی هم داشت حرصمو در میاورد.

👁 حواسم بهش بود. حفصه تا سه چهار روز اول، هیچ کار خاصی نمیکرد. مشخص بود که زن و یا دختر معمولی نیست و آموزش های ضد شکنجه دیده. تا اینکه یک شب حوصلم سر رفت و میخواستم هرجور شده به عجز بندازمش. تصمیم جدی گرفتم که امشب اینجا بمونم و وقتی آمریکایی ها نیستند، بلای سنگینی سر حفصه بیارم...
ادامه دارد...


کانال دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۶
محمد مهدی AB